زیر آسمان سوئد
زیر آسمان سوئد

زیر آسمان سوئد

فقر فرهنگی ما- بخش دوم

خواننده گرامی: این وبلاگ غیرفعال شده است.درصورت تمایل می توانید از مطالب سایت "زیرآسمان نروژ" در اینجا دیدن نمایید.

نظرات 7 + ارسال نظر
صانعی شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 17:51 http://www.facebook.com/groups/255053551266910/

سلام علی اقا - من به شخصه خودم یک کاری رو شروع کردم که تلاش زیادی رو می طلبد اما آینده بسیار عالی - موفق شدن تو اینکار هم بواسطه موفقیت بقیه است . توی جامعه ایرانی مقیم اروپا کسترش دادیم - خدا رو شکر بعد شش ماه خیلی ها هم امدن و موفق شدن - از جمله دختر خانمی که با شرائط سخت توی رستوران کار می کرد یا خانم شیدا شفیعی که ترانه سرا هستن و برای شادمهر و شهرام صولتی ترانه گفتن و الان اپسالا هستن . .. به شما پیشنهاد دادم دقیقا به دلیل همین روحیه ای که داری و از کمک به بقیه لذت میبری و خودت هم یک درامد عالی در عین حال داشته باشی اما اصلا جوابی ندادی و فکر میکنم برداشت اشتباهی داشتی و اصلا در موردش فکر نکردی - صفحه فیس بوک کار ما رو لینک گذاشتم

علی شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 18:06

با سلام ودرود بر دیدگاه نویسنده این مقاله خیلی خوب نوشته کاش گوشی شنوا باشد که انشالله هست.
بیشتر ما به اجبار از وطن فرار کرده و اینجا به پناه آمده ایم.رفتار بعضی از دوستان دور از انصاف است .گاهی وقتا فکر می کنی آخر دنیا است با زبان بی زبانی میزبان می گوید :بابا اینجا کسی برادر خودش رو هم راه نمی ده مهمان یه روز دو روز سه روز !!غافل از اینکه شخصی مثل من انتظار نداشته به خانه ی کسی برود اصلا دوست نداشتم برای کسی مزاحمت ایجاد کنم اما در زمانی که در سخت ترین شرایط دوران کمپ بسر می برم انتظار داشتم به ظاهر هم که شده میزبان و همکارم که فعالیت های سیاسی حتی داشته ایم تلفنی کلامی با مهر بگوید فولانی ما اینجا برایت جویای کار هستیم نگران نباش همه چی درست می شه اما افسوس که چه به سر آدم آورده اند که فکر کند آیا من جای کسی را پر کرده ام!اینجا کجاست .بله عزیزان آنچه گفتم قطره ای از روزگار ما در غربت بود .خیلی سخته خیلی

علی شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 18:21

ادامه کامنتم خیلی حرف دارم اما کلی عرض کنم اگر دوستانمان در اقدامی جوانمردانه ،کمترین کاری که می تونستن کنن این بود که کاری پیدا کنند سفیر سوئد که نخواستیم شویم !نظافتی ،کارگری ساده ای میشد هموطنشان از کمپ های خلاص شود و یه اتاق برای خودش اجاره کند .این اقدام زیاد نیست .

ایران یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 17:55

با سلام خدمت علی عزیز ، خدا میدونه تو این چند سال هر وقت که مطالبت رو میخونم احساس میکنم که اینها همه حرف دل من هم هست و شاید بسیاری دیگه... در مورد خودداری کمک ایرانیها به هم حالا چه عمدی یا چه از روی محافظه کاری، خاطرات تلخ بسیار هست و این شامل ایرانیهای غربت نشین هم نمیشه و تو خود ایران هم همچین مسائلی هست ما مردمی هستیم که همیشه ایراد کارامون رو در وهله اول در بیرون خودمون جستجو میکنیم و سعی میکنیم دیگران رو مقصر بدونیم. بنظر من ریشه این موج عظیم مهاجرت ایرانیها به خارج از کشور در واقع فرار از خودیه... ما در واقع در ایران هم که هستیم بهم وفا دار نیستیم و دائما در حق هم خیانت میکنیم. و فقط نیاز و مصلحت طلبی که باعث میشه تو ایران کمی اوضاع روابطمون باهم نسبت به خارج کشور بهتر باشه. بعنوان مثال شما اگه بخواهی یه وسیله ای برایه خودت بخری حالا هرچی باشه، 99/99 درصد مطمئنی که یا جنس قلابی بهت میدن یا صد برابر قیمت بهت میفروشن... به خاطر همینم هست مردم تو ایران به روابط فامیلی یا دوستی رو میارن، چون اگر بخوان مثلا همون وسیله رو از آشنا بخرن احتمال اینکه کلاه سرشون بره لااقل 50 درصد کم میشه! اما وقتی پاشون میذارن اونور آب، چون این روابط مصلحتی بوده و از صمیم قلب نبوده دیگه خودشون رو نسبت به دوستان یا اقوامشون نیازمند نمیبینن و انگار نه انگاراصلا دوستی بوده چون در کشور هایی مثل سوئد دیگه روابط حاکم نیست بلکه همه دربرابر قانون یکسان هستن و کسی هم که بخواد کلاهبرداری کنه نمیتونه قسر در بره! چون جامعه رو جوری شکل دادن که مردم مطمئن هستند که نمایندگان منتخبشون در برابر قانون از وضعیت کاملا برابری برخوردار هستند و از قدرتی که بواسطه رای مردم بدست آوردند سو استفاده نمیکنن...بله دوست عزیز من در واقع ما از خودمون داریم فرار میکنیم و البته خودمون هم میدونیم این خیانتها دامنگیرمون شده و داره کمرمون رو خرد میکنه اما بجای اصلاح دائما فرافکنی میکنیم و سایر اقوام و ملیتها رو نشونه میگیریم! چون همه ما میدونیم که ایران قدیمی ترین کشور جهانه و دارای تمدن بسیار درخشان بهمین خاطرم هست که نمیخواهیم باور کنیم که داریم چنین کارهای پستی رو در حق هم میکنیم و بقول کوچه بازاریها، برامون افت داره که با این همه ثروت و تمدن درخشان نتونیم یه مملکت سربلند داشته باشیم که نیاز نباشه در فرار مغزها رکورد دار گینس باشیم یا در آمار فقر و بیکاری و تورم.... بله ما برامون اینها کسر شان هست و بجای درست کردن وضع، یا فرار فیزیکی میکنیم یا در 2500 سال پیش زندگی میکنیم. بیاییم لااقل با خودمون رو راست باشیم و از خودمون بپرسیم، اگر گذشتگانمان در ایران باستان تونستند در گستره ی یک جهان سربلند باشن چرا ما که از نسل اونها هستیم نتونیم؟؟؟؟؟؟

رضا شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 16:54

سلام
به نظرم ملاک باید فقط و فقط باید توان تطبیق با فرهنگ سوئد باشه. هر کی از هر نژاد و قومی تونست خودشو تطبیق بده اجازه بهش بدن بمونه.
هر کی نتونست یا نخواست تطبیق بده و خواست مثل یه جزیره وسط اقیانوس باشه، لنگشو بگیرن و شوتش کنن بیرون.
نمونش همون نماینده مجلس سوئد که از سومالی اومده و انتظار داره سوئد یه کشور اسلامی (اونم با یه اسلام بدون مراعات و مدارا) باشه.

نوید شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:40

مواردی که اینجا صحبت شد با بیانی قوی و منصفانه اما در عین حال صادقانه و رک بود لذت بردم و گه گاه بهش سر میزنم و مرور میکنم تا یادم نره. وانگهی این مطالب ورای مهاجرت داخل یا خارجه و یه جورایی شامل همه ی افرادی که با فرهنگ خودمونی بزرگ شدن میشه . ممنون و ادامه بدیم منتظر بخش سوم هستیم.

مریم جمعه 24 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:29

متاسفانه همه جای دنیا ایرانیها همچین رفتاری دارن و نمیدونم علتش چیه، حتی اساتید ایرانی تو خارج از ایران همینطورین و بدترین خفت و خواری ها رو تحمل میکنن اما حاضر نیستن واقعیت رو بگن یا حداقل بقیه رو بخاطر کارهایی مثل همون جمع کردن ته سیگار از خیابون یا نظافت یا فروش بطری تحقیر نکنن. تنها چیزی که تو خارج بهتر از هر چیزی یاد گرفتم این سه تا بود: اون طوری که میخوام زندگی کنم و به اون کسی که هستم افتخار کنم و اینکه از ایرانیها تا میتونم دوری کنم تا زندگی راحت و بدون دروغ داشته باشم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد